یبار رفته بودم برای تولد امام رضا مشهد
اون موقع خیلی شلوغ بود اتوبوس متوبوس کم بود
من تا رسیدم بلیط برگشت رو خریدم ازین اتوبوسای معمولی
خلاصه
وقت موعد بلیط که رسیده بود مثی که اتوبوسه من نیومده بود
همه رو میفرستادن با اتوبوسای دیگه
منو فرستادن برای یه اتوبوس وی آیپی
اوووووووووف خیلی با کلاس بود
بعد یه صندلی تکی دادن بهم نفر جلوییم یه دختری بود خعلی با کلاس
بعد اصن خیلی باحال بود صندلیاش مث صندلیا دندون پزشکی بود
بعد من داشتم احساس با کلاس بودن میکردم
کفشامو در اوردم راحت نشته بودم رو صندلی
هی این دختره میگفت بوی پا میاد
هی میگفت بوی پا میاد
دو سه بار این مسئول تغذیه اومد منم کفشامو میپوشیدم وقتی اون میومد
یکمی گذشت
این دختر جلویی هم داشت با هنزفیریش آهنگ گوش میداد
بعد دیدم با کلاس بودن فایده نداره
دراز کشیدمو پامو گذاشتم بین شیشه و صندلی دختره
این شکلی
بعد همیطوری من گرفتم خوابیدم این دختره هم هی آهنگ گوش میداد و با لب تابش کار میکرد
همیطوری خواب بودم یهو دیدم دختره صندلیشو تا خِر خِره داد عقب بعد این پام گیر کرده بود بین صندلیش و شیشه
بعد پام پشت پرده ی اتوبوس افتاده بود
دختره نمیدیدش بعد من داشتم زور میزدم پامو در بیارم یهو دختره پرده رو زد کنار بیرونو ببینه یهو چشمش خورد به پای من
اول هنگ کرد بعد من انگشتای پامو براش تکون دادم
یه جیغ بنفش کشید
اون جیغ بکش من جیغ بکش
*jigh*
بعد گفت واقعن که بیشعوری ، اه
با من بود
*modir* *modir*
من وی آی پی پول میدم که با مثل شما همسفر نشم
*jar_o_bahs*
منم گفتم ریدم تو بلیطت باسه مو کلاس نذار مو خودوم کلاس میروم
بعد مهماندار اتوبوس اومد
منو برد انداخت اون عقبا پیش سربازا
منم لج کردم اون ته اتوبوس میچوسیدم در حد چوس مغناطیسی
*narahat* *narahat*
یبارم رفتم از آب سرد کن آب بخورم
یه چوس استراتژیک زدم بقل دختره
بعد همیطوری راه میرفتم و چوس پراکنی میکردم
*amo_barghi* *amo_barghi*
میخواستن بندازنم تو جا خواب راننده
دختره هم هی میگفت ریدم تو این اتوبوستون
*bi asab* *bi asab*
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
به جون خودم اگه شما هم زائرای امام رضا فشارتون میدادن اونقدر ؛ میری#دید تو اتوبوس
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
یک مقدار دیالوگ ها رو طنز کردم نسبت به واقعیتش
من فقط میچوسیدم
یعنی اومدم حرف بزنما ولی پرتم کردن عقب
برای دیدن خاطره ها به صورت ترتیبی ◄
ان شا الله میزارم بقیه خاطراتم رو هم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
خلاصه میخوام بگم که اونی که ته اتوبوس میچوسه منم
*modir* *modir*
عاقا سال دوم هنرستان بود
یه رفیق داشتیم فامیلش گلی زاده بود ؛ این مثه سمور بود لامصب ؛ هی فس و فس وسط کلاس ول میداد
:khak: :khak:
حالا ایناش به کنار
لامصب یه سیستم رفتاری داشت که هر جا که بود تا میخواست فس بده میومد پیش من فِسشو میداد
اینقد بقل من فِس داده بود که کلن بوی فِس گرفته بودم
*ey_khoda* *ey_khoda*
یبار سره کلاس زبان بود ، معلم داشت ریدینگ متن درسو میخوند
منم از شانس جا نبود نشسته نبودم نیم کت دوم
یعنی بین من و میز معلم یه نیمکت بیشتر نبود
یهو دیدم مثه گوریل داره هِن هِن کنان میشینه رو نیمکت بچه ها تا ازون ور کلاس بیاد پیش من
*O_0* *O_0*
یه ثانیه میشست رو این نیمکت بعد تا معلم حواسش میرفت به کتاب میپرید به یه نیمکت دیگه تا رسید به من
*narahat* *narahat*
اومد نشست بقل من ؛ گفتم گُلی جون خودت خیلی ضایس ، نیمکت دومه
بزار بریم همون نیمکت آخر هی فِس بده برا خودت
*gerye* *gerye*
خودشو یِوَری کرد و گفت دیگه دیره دیگه دیره
*gerye_kharaki* *gerye_kharaki*
یه فسی داد از خودش بیرون لامصب انگار سگ مرده بود تو شکمش
بعدش مث شتر مرغ فرار کرد
*amo_barghi* *amo_barghi*
همیجوری که فرار میکرد این بوی فس پشتش به حرکت در اومد
به هرکدوم بچه های دیگه میرسید پژمرده میشد میوفتاد
دو سه نفر هم تشنج کردند
بعدم نشت رو یه نیمکت به معلم لبخند میزد
*labkhand* *labkhand*
بچه ها هم یکی یکی بی تابی میکردند و به بقل دستیشون نگاه میکردند و میگفتند : تو بوودی !!؟؟؟
بعد همیجوری این حاله ی سموری تو کلاس پخش میشد
استاد داشت ریدینگ میخوند
آی گو تو اسکول اوری دِی ...... آی گو تو سرتون اخمخای بیشعور
*bi asab* *bi asab* *bi asab*
همین تا بوی فِس به دماغش رسید کنترل خودشو از دست داد سریع از کلاس فرار کرد
بعد رفت یه ربع دیگه نا ناظم اومد
گفت آقای ناظم اینجا یا جای منه یا جای این چسو ها
*bi asab* *bi asab*
ناظم هم عصبانی شده بود ؛ گفت رسیدگی میکنیم حتما
بعدش رفت
معلم زبانه گفت نفری پنج نمره از تک تکتون کم میکنم
مثه خیار فروختمش گلی زاده رو
والا من همیجوریش ده یازده میگرفتم پنج نمره هم کم میکرد صفر میشدم
بعد معلمه بقله اسمش با خودکار قرمز نوشت _ چ
وقت حضور غیابم میگفت گو#هی زاده اونم میگفت حاضر
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
برگی از دفترچه خاطرات شیخ المریض
لیست خاطره های گذاشته شده تا به امروز ◄